تحولات منطقه

۱۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۹
کد خبر: ۵۵۲۹۸۳

گزارش از شخص

شهیدِ فتوا

مجید تربت زاده

چه کسی فکر می کرد «انقلاب اسلامی ایران» وقتی هنوز ۵ یا شش سال بیشتر ندارد ، برای خودش هزاران کیلومتر دورتر ، طرفداران پروپاقرصی پیدا کرده باشد؟ طرفدارانی که آنقدر شیفته و شیدای انقلاب و رهبرش – امام «ره» - باشند که با یک اشاره او حاضر شوند تا «شهادت» ، یک نفس بدوند.

شهیدِ فتوا
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

قدس آنلاین- «مصطفی مازح» یکی از همان پروپاقرص هایی است که گوش ِجانش، پیام انقلاب اسلامی را در دل قاره آفریقا شنید و با نخستین اشاره امام «ره»، همه راهی را که باید، یک نفس و به سر دوید.

گینه ها!

حتی اگر از آنهایی باشید که خیلی با جغرافیا حال نمی کنند، بازهم نام یکی از «گینه» ها چند بار به گوشتان خورده است. گینه کوناکری، گینه بیسائو و گینه نو اگرچه سه کشور مختلف در دو قاره جدا از هم هستند اما گینه اصلی همان «کوناکری» است که با بیشتر از ۱۰ میلیون جمعیت که ۸۵ درصدش مسلمان اند، زادگاه «مصطفی مازح»   است. پدر «مصطفی» مانند بسیاری از شیعیان ساکن «کوناکری» از مهاجران لبنانی این کشور بود و هنوز ۵ یا ۶ سال از تولد آخرین پسرش – مصطفی – نمی گذشت که وضعیت نامناسب اقتصادی سبب شد، دست زن و فرزندان را بگیرد به شهر «ابیجا» در ساحل عاج مهاجرت کند.

شناسنامه ها

  پدر می گوید: «مصطفی» هم متدین بود و هم متواضع ... به خاطر همین تواضع و مهربانی اش همه او را دوست داشتند...در ساحل عاج به مدرسه رفت و زبان فرانسه را فرا گرفت ولی برایش معلم گرفتم تا عربی را هم، یاد بگیرد. من، مصطفی و مادرش همزمان با سال ۱۳۶۶ به لبنان برگشتیم اما برادرانش در ساحل عاج ماندند... برای مصطفی شناسنامه گینه ای گرفتیم و چون گینه، مستعمره فرانسه بود و مصطفی نیز متولد آنجا بود، برایش شناسنامه فرانسوی هم گرفتیم...».

نخستین بار

نخستین بار کجا و چگونه، نمی دانیم اما «مصطفی» نام امام «ره» و انقلاب اسلامی را شنیده بود. لابد از نوجوانانی همسن و سال خودش که البته تعدادشان کم هم نبود. مادرش می گوید: «آشنایی مصطفی با اندیشه امام (ره) از طریق دوستان وی و مطالعه آثار امام (ره) بود... او به دقت همه مسایل انقلاب ایران را دنبال می کرد...هرچند جایی که زندگی می کردیم، دور از فضای مذهبی بود ولی «مصطفی» از اسلام و تعالیم آن فاصله نگرفت ... عشق شدیدی به امام (ره) داشت و عکس های ایشان را در خانه نصب کرده بود و از مقلدین سرسخت ایشان به شمار می رفت... ».

وقتی قرار است ...

خانواده همان روز که جمله ای از سخنان امام (ره) را که با خط خوش نوشته و روی دیوار اتاقش نصب کرده بودند، دیدند باید حدس می زدند «مصطفی» دیگر آرام و قرار نمی گیرد. درسهای دبیرستان را رها کرد و علوم دینی می خواند. سفرهایش به لبنان و سپس ایران را هم آغاز کرده بود. آمدنش به ایران را خانواده بعدها و در عکس هایی که با خودش آورده بود متوجه شدند. همه اینها را می دانستند اما خبر نداشتند فرزندشان آرزوهای بزرگی در سر دارد. فقط برادرش – علی – از زبان او شنیده بود که : «وقتی قرار است سرانجام زندگی ما مرگ باشد، چه بهتر که این مرگ، شهادت در راه اسلام و اهل بیت(ع) ... » که البته آن را چندان جدی نگرفته بود.

انفجار در انگلیس

۱۴ مرداد سال ۱۳۶۸، خبرگزاری های انگلیس از انفجار شدید در هتل محل سکونت «سلمان رشدی» خبر دادند. خبرگزاری ها که بماند هنوز حتی دستگاههای اطلاعاتی این کشور نمی دانستند «مصطفی مازح» چگونه از محل سکونت مخفیانه «سلمان رشدی» خبر دار شده است؟ «مصطفی» با استفاده از چهره ای که کمتر به اهالی خاورمیانه شباهت داشت، تسلط به زبان فرانسوی و شناسنامه ای که از کشور فرانسه داشت، گذرنامه گرفته و به آسانی به انگلیس رفته بود تا فتوای امام(ره) را در باره «سلمان رشدی» اجرا کند.

تو را تنها نخواهیم گذاشت

حتی مواد منفجره را هم به داخل هتل برده بود. همه چیز آماده بود اگر خدمتکار هتل به او مشکوک نشده بود و نیروهای امنیتی را خبر نکرده بود. به هر حال چاشنی انفجار زودتر از موعد عمل کرد ... شاید هم وقتی «مصطفی» هتل را در محاصره مأموران دید خودش بمب را منفجر کرد... باقیمانده بدنش را انگلیس پس از بازجویی ها زیاد از خانواده اش چند ماه بعد به آنها تحویل داد تا پیکرش را در روستای محل سکونتشان در لبنان دفن کنند... در ایران و بهشت زهرا برایش سنگ قبری نمادین ساخته اند... در وصیتنامه اش نوشته بود: «ای امام (ره) ... هیچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمایشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد. شجاعت تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد ...» .

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.